جدول جو
جدول جو

معنی روبرو کردن - جستجوی لغت در جدول جو

روبرو کردن
(تَ دِ کَ دَ)
مقابل هم قرار دادن. مقابل کردن. مواجه گردانیدن، مدعی و منکری را در مجلس به مشافهۀ ادعا و انکار وادار کردن تا صحت و سقم گفتۀ یکی از آنها ظاهر آید: آنانکه منکرند بگو روبرو کنند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَ / تِ / تُ گَ تَ)
هدایت کردن و ارشاد نمودن. (ناظم الاطباء) : گلت از خار و خارت از پای بدر آمد و بخت بلندت رهبری کرد. (گلستان). گفت او را ندانم گفت منت رهبری کنم. (گلستان). طالع میمون و بخت همایون در این بقعه ام رهبری کرد. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
(تَ کَ دَ)
رجوع به روباروی کردن و روبرو کردن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / رِ کَ / کِ دَ)
روباهی کردن. روباه بازی کردن. حیله به کار بردن. مکر و فسون ساختن. نیرنگ بازی کردن. رجوع به روباه بازی کردن شود
لغت نامه دهخدا
(تَ دِ کَ دَ)
روبند کردن کسی را، به رودربایستی به کاری وادار کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(تَ دِ تَ)
آماده و مهیا کردن. حاضرکردن، اصلاح کردن. (ناظم الاطباء). درست کردن و سر و سامان دادن. به اسلوب صحیح بازآوردن
لغت نامه دهخدا
(تَ گُ تَ)
مقابل کردن. روبروی هم واداشتن. مواجه ساختن. مقابله نمودن. (ناظم الاطباء). و رجوع به روبرو و روبارو و روباروی و روبرو کردن شود
لغت نامه دهخدا
(لُ)
بریدن از روی جامه ای یا الگویی و غیره. بریدن جامه ای از قطعات جداکردۀ جامه ای دیگر. (یادداشت مؤلف). و رجوع به روبر شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روبراه کردن
تصویر روبراه کردن
آماده کردن مهیا ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نوبر کردن
تصویر نوبر کردن
((~. کَ دَ))
میوه نو رسیده خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
لقيادةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رزرو کردن
تصویر رزرو کردن
Reserve
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روبرو شدن
تصویر روبرو شدن
Confront
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
Conduct, Lead, Spearhead, Takecharge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
conduire, mener, prendre en charge
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
kuendesha, kuongoza, kuchukua uongozi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
چلانا , رہنمائی کرنا , قیادت کرنا , قیادت کرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
পরিচালনা করা , নেতৃত্ব দেওয়া , নেতৃত্ব দেওয়া , নেতৃত্ব নেওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
ดำเนินการ , นำ , รับผิดชอบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
להוביל , להוביל , להוביל , ליטול שליטה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
yönetmek, liderlik yapmak, öncülük etmek
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
수행하다 , 이끌다 , 선두를 이끌다 , 책임을 지다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
指導する , 先頭を切る , 指揮をとる
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
mengemudi, memimpin, mengambil alih
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
संचालित करना , नेतृत्व करना , नेतृत्व करना , नेतृत्व करने वाला
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
uitvoeren, leiden, de leiding nemen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
conducir, liderar, tomar el mando
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
condurre, guidare, prendere il comando
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
conduzir, liderar, assumir o controle
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
进行 , 引导 , 领导 , 掌控的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
prowadzić, przewodzić, przejąć kontrolę
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
проводити , керувати , очолювати , брати на себе відповідальність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
durchführen, führen, anführen, übernehmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رهبری کردن
تصویر رهبری کردن
проводить , вести , возглавлять , взять на себя ответственность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از روبرو شدن
تصویر روبرو شدن
столкнуться
دیکشنری فارسی به روسی